عشق عاشق معشوق وصال یا فراق و....................... کلمه های نا آشنایی نیستند به خصوص در دوران جوانی ! بگذریم که خیلی ها سر پیری و...! اما نکته جالب این که تا فراق تبدیل به وصال میشه انگار سیراب شدن دیگه لذت دویدن با عطش به سمت سراب رو نداره . انگار تا سرابی نباشه عطشی هم نیست اما چرا؟!
« انسان همیشه طالب آن چیزی هست که ندارد .... وقتی همان چیز را دارا شد برایش دلزدگی پیدا می شود؛ چرا؟! این مسیله یک امر غیر طبیعی بنظر می رسد اما آنهایی که دقیق تر در این مسیله فکر کرده اند آن را حل نموده اند. گفته اند: انسان آنچنان موجودی است که نمی تواند عاشق محدود باشد نمیتواند عاشق شی فانی باشد؛ انسان عاشق کمال مطلق است و عاشق هیچ چیز دیگر نیست؛ یعنی عاشق ذات حق است ؛ عاشق خداست. همان کسی هم که منکر خداست، عاشق خداست. حتی منکرین خدا که به خدا فحش می دهند نمی دانند که در عمق فطرت خود، عاشق کمال مطلقند و راه را گم کرده اند، معشوق را گم کرده اند. مثلا مجنون خیال می کند که عاشق لیلی ست؛ او از عمق فطرت و وجدان خود بی خبر است. درد انسان، آن درد خدایی ست که اگر پرده های اشتباه از جلو چشمش کنار رود و معشوق خود را پیدا کند به صورت همان عبادت های عاشقانه ای در می آید که در علی (ع) سراغ داریم. قران نمی گوید نباید به دنبال اینها (رفاه و مقام و ثروت و...) رفت بلکه باید تحصیل کرد اما اگر خیال کنید اینها مایه آسایش و آرامش است... اشتباه می کنید منحصرا با یاد خدا ست که دل ها آرامش می گیرد. » (انسان کامل استاد شهید مطهری)